میدهند و برای هرکس، همان قائلند که میتوانند با زور و ستم بدست آورند و چه وحشتناک است دنیایی که بر این طرز فکر، پیریزی و اداره شود.[1]راجع به مشروعیت حکومت اسلامی، در فصل سوم بحث شده است.
حفظ و تأمین استقلال همه جانبه، یکی از اصول مهم اسلامی است. راه حل حفظ و تأمین استقلال همه جانبه، اعتنا کردن به فرهنگ غنی اسلامی است.قرآن کریم در آیه 141 سوره نساء، در رابطه با استقلال بیاناتی دارد.
2-1-3-1-3 حفظ و تأمین استقلال همه جانبه :
دولت اسلامی باید با به کارگیری تمام عواملی که موجب استقلال جامعه اسلامی میشود، جامعه اسلامی را به سوی آن سوق دهد و با تمام مبانی موجود در طریق وصول به این هدف متعالی اسلامی به مبارزه برخیزد و این یکی از اصول مهم اسلام است.
اسلام میخواهد استقلال نظامی جامعه اسلامی را حفظ کند و حال آنکه متأسفانه آنچه که در کشورهای اسلامی وجود ندارد و از آن خبری نیست، همین استقلال نظامی و عدم وابستگی نظامی است و با اهمیت دادن به مسئله علم و دانش و فرض وجوب تحصیل آن بر مردان و زنان مسلمان... و حال آنکه امروزه حرکت کشورهای اسلامی به جهت فرهنگ غربی و شرقی و گرایش به آنها، از دست دادن و بیاعتنایی به فرهنگ غنی اسلامی است و با مطرح کردن عدالت اجتماعی میخواهد استقلال اقتصادی جامعه اسلامی را تبیین کند...[2]
2-1-3-1-1-3اختیارات ولی فقیه
دربارهی گسترهی اختیارات ولی فقیه، دو نظریه عمده میان فقهای اسلام وجود دارد:
الف. نظریه ولایت محدود فقیه:
ولایت ولیفقیه، محدود و مقیّد به امور حسبیه و برخی موارد دیگر است که شارع، راضی به ترک آنها نیست و حتماً باید انجام گیرد، ولی برای انجام آنها شخص خاصی مشخص نشده است...
ب. نظریه ولایت مطلقهی فقیه:
ولیفقیه به طور استقلال، دارای ولایت و تصرف در امور مردم است؛ و تصرف دیگران در امور مربوط به زندگی خصوصی و اجتماعی آنها منوط به اذن فقیه است، به همان ترتیبی که برای امام معصوم(علیهالسّلام) ثابت شده است. بنا براین دیدگاه، هرگاه فقیه واجدالشرایط به تشکیل حکومت اسلامی توفیق یابد، همان ولایتی را که پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و امام معصوم(علیهالسّلام) در اداره امور جامعه دارند، او نیز دارد و بر همهی مردم لازم است که از او اطاعت کنند.[3]
یکی دیگر از اعمال و اختیارات ولی فقیه، مرجع تصویب بودن در معاهدات بینالمللی در جمهوری اسلامی ایران است. زیرا در قرآن کریم به صورت صریح بر مرجع تصویب بودن، آیهای نیامده است، ولی بر عهد بستن و وفای به عهد در قرآن کریم تأکید شده است.[4]
2-1-3-1-2 استقرار عدالت اجتماعی:
حکومت اسلامی باید در راه تحقق به این اصل مهم که یکی از علل بعثت پیامبر بزرگ اسلام است، جهد و کوشش کند. اسلام عزیز به ظلم زدایی (ضد عدالت اجتماعی) اکتفا نمیکند، بلکه آنقدر دیدش نسبت به این مسئله، وسیع و گسترده است که نه تنها حکومت اسلامی موظف است ریشهی ظلم و ناعدالتی در جامعه تحت اقتدار خویش را نابود کند بلکه باید خود، عدالت گستری در تمام جوامع انسانی باشد و نه تنها مسلمین مکلّفند خودشان زیر بار ظلم و ناعدالتی نروند، بلکه باید نجات دهندهی مظلومین از ستم ظالمین باشند...به دنبال ریشه کن شدن ظلم در جامعهی اسلامی که برای تحقق عدالت اجتماعی و قسط اسلامی آماده خواهد شد.
امروزه معیار برای شناخت یک حکومت واقعاً اسلامی این است که باید دید آن حکومت در این راستا قرار دارد یا نه وآیا به دنبال تحقق چنین اصل مهم اسلامی قدم برمیدارد یا خیر.[5] توسعه و گسترش عدالت، در نظر اسلام یک امر ضروری و اجتنابناپذیر است و اعراض از آن، ناشی از هوسهای نفسانی میباشد.[6] عدالت محوری و سایر ملاکهای حاکم بر نظام ارزشی اسلام مقتضی آن است که در رفتارها و ساختارهای سیاسی، این اصول رعایت شود. از اینرو در نظام سیاسی اسلام، ساختارهایی که در آنها عدالت قربانی منافع شخصی، گروهی و یا جمعی میشود جایگاهی ندارد و تنها چارچوبهای خاصی مشروعیت مییابند. ویژگی اساسی مردمسالاری دینی برای هماهنگی و انسجام با مبانی دینی، آن است که عدالت در آن نقش برجستهای ایفا نماید.[7]
بر اساس تفکر دینی و قرآنی، حمایت و یاری مظلومان و مستضعفان در برابر ستمگران یک آرمان مقدس و لازمالاجرا است. بنابراین حمایت نظام جمهوری اسلامی ایران از مردم مظلوم فلسطین، برای انجام همین وظیفه انسانی و الهی است.[8]
استقرار عدالت اجتماعی در حکومت اسلامی در طول تاریخ، یکی از عوامل مهم است، چنانکه اگر وجود نداشته باشد، هماهنگی و انسجام با مبانی دینی از بین میرود، قرآن کریم هم بر این عامل مهم تأکید کرده است. چنانکه فرموده است: «یَادَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فىِ الْأَرْضِ فَاحْکُم بَینَْ النَّاسِ بِالحَْقِّ...»[9] «ای داوود! ما تو را خلیفه و (نمایندهی خود) در زمین قرار دادیم، پس در میان مردم به حق داوری کن...»
اگر جملهی « فَاحْکُم بَینَْ النَّاسِ بِالحَْقّ» را مرتفع در این خلافت کرده، بدان جهت است که خلافت، نعمت عظیمی است که باید شکرگذاری شود و شکر آن، عدالت در بین مردم است و یا بدان جهت است که حکومت، در بین مردم چه به حق و چه به ناحق، از آثار خلافت و سلطنت است، و تقیید آن به کلمه «حق» برای این است که سداد و موفقیّت او در آن بوده،( صحیح نیست بدون دلیل در لفظ آیه تصرف کردن.)[10]
تنها حکومتی میتواند حق و عدالت را اجرا کند که از جهانبینی الهی نشأت بگیرد و این که برای عالم، هدفی قائل است و نظامی حسابشده که حکومت نیز باید در مسیر آن باشد. اگر دنیای الحادی امروز در حکومتش، در جنگ و صلحش، و در اقتصاد و فرهنگش به بنبست رسید، ریشه اصلی آن را در همین امر باید جستجو کرد و نیز به همین دلیل است، آنها پایه فعالیّت خود را بر «زور و سلطه» قرار
[1]- ناصر، مکارم شیرازی، همان، ج19، صص266-265.
[2]- حسینعلی، قاسمزاده، همان، صص239-235.
[3]- نبیالله، ابراهیمزادهی آملی، حاکمیت دینی، قم: انتشارات زمزم هدایت، 1385، صص154-153.
[4]- محمود، علوی، مبانی فقهی روابط بینالملل، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1385، صص149-146.
[5]- حسینعلی، قاسمزاده، همان، صص224-214.
[6]- جعفر، خوشنویس، همان، ص399.
[7]- معاونت پژوهش، همان، صص60-59.
[8]- عبدالله، ابراهیمزادهی آملی، همان، صص68-67.
[9]- ص(38)آیه 26.
[10]- محمدحسین، طباطبایی، همان، ج17، ص397.